دنیای امروزی

سلام خیلی وقت بود که قلمی روی کاغذ نچرخونده بودم و خودم متن ادبی ننوشته بودم چون به تازگی فهمیدم احساس مرده ذوق مرده قریحه مرده انسانیت مرده وفا مرده دوست مرده حیا مرده عشق مرده اشنا مرده غریبه مرده اری دیر زمانی است که فهمیده ام تنها چیزی که در این جهان رنگارنگ باقی مانده فتنه و دو رنگی و نامردی و بی حیا یی و بی پردگی و بی عفافی و خنجر های اغشته به زهر است اری حال فهمیده ام که دنیایی بس زیبا که ما در ان به سر می بریم چقدر کریه است اما  چه زیبا خود را اراسته است ان چنان که ما حتی جنسش را هم لمس نمیکنیم بر می داریم می پوشیم استفاده می کنیم وانقدر غرق در تعاریف دنیایی می شویم که حتی به روی خود هم نمی اوریم که گوشه ای از ان که در دید ماست نخ کش شده است اری فهمیده ام که چه زیبا خود را گول می زنیم و زمانی به خود می اییم که لباسمان بدن نما شده است اری فهمیده ام که که صندوقچه ی اسرارمان کسی جز اعماق در یاچه ی قلبمان .چندی پیش خود شاهد گفتگوی دو گوی بلوری دوران روی صورتم بودم هر دو با هم اختلاف پیدا کرده بودند یکی از انها می گفت به همه می فهمانم که چه چیزی رو دیدی و ان یکی در دل بر خود لعنت می فرستاد که چرا قضیه را برای او تعریف کرده بود اری دعوای دو دوست قدیمی ادامه داشت تا زمانی که کوه میانشان از خشم به لرزه در امد و هر دوی انها تکان عجیبی خوردند و به ناگاه همه چیز را به فراموشی سپردند با این حساب چگونه می توانیم به اطرافمان اطمینان کنیم ؟چگونه؟اری در دنیایی زندگی می کنیم بس الوده که مجال نفس کشیدن بر همه چیزو همه کی تنگ شده است در دنیایی که اگر مراقب نباشی بی شک در دل باتلاقی فرو خواهی رفت باتلاقی که  بادرختانی زیبا و گل هایی از یاس و ارکیده  مزین شده اند اما افسوس که باتلاق باتلاق است و تنها اطرافش را اراسته اند ............... اری در دنیایی که عفاف به ما التماس می کند برای ماندنش در حالی که وفا شتابان به دنبالمان می دود برای پایداری اش و جوانمردی با حفظ غرورش برایمان مدرک می اورد تا بگذاریم نظر بدهد ما نیز فارغ از همه چیز مست و مغرور از اطرافمان با ماشین اخرین مدل عفاف را له می کنیم و ان قدر پایمان را روی پدال گاز فشار می دهیم تا بالاخره وفا نیز تنها  می ماند و با روشن کردن فندکی به بهانه ی دود کردن سیگار مدارک جوانمردی را نیز می سوزانیم و در اخر سر خوش از این موفقیت از ماشین خود پیاده می شویم. با اولین قدم بر روی خاک زمین به قهقهه می افتد در دل می گوید چقدر از این موفقیت سرمست قدم بر می دارد یعنی یعنی نمی داند من منتظرش هستم.....!!!!!!! 

 

خواندن متن خالی از لطف نیست.....

نظرات 3 + ارسال نظر
>>>~ انعکاس آب ~<<< سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1387 ساعت 05:54 ب.ظ http://www.enekaseab.blogsky.com

سلام دوست من .
زیبا بود مثل پستهای قبلیت .:
در دنیایی که عفاف به ما التماس می کند برای ماندنش در حالی که وفا شتابان به دنبالمان می دود برای پایداری اش و جوانمردی با حفظ غرورش برایمان مدرک می اورد تا بگذاریم نظر بدهد ما نیز فارغ از همه چیز مست و مغرور از اطرافمان با ماشین اخرین مدل عفاف را له می کنیم و ان قدر پایمان را روی پدال گاز فشار می دهیم تا بالاخره وفا نیز تنها می ماند و با روشن کردن فندکی به بهانه ی دود کردن سیگار مدارک جوانمردی را نیز می سوزانیم و در اخر سر خوش از این موفقیت از ماشین خود پیاده می شویم. این قسمتش خیلی با معنی بود.دئستت درد نکنه زیبا مینویسی.
انعکاس آب هم به روز شد با :
1 سیر مرد سالاری از عهد بوق الی الابد... (طنز)
2 مرد مارمولک باز !!! (عکس)
حتما بیا سر بزن و نظرتو بهم بگو .خوشحال میشم. پس منتظرم.
در ضمن اگر با تبادل لینک موافقی خبرم کن.

موج چهارشنبه 25 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 ق.ظ http://dolaat.blogsky.com

سلام

خوبی؟؟

ممنون که اومدی

خوشحالم که اولین بودم

واست ایمیل فرستادم

این شعرو بهت تقدیم می کنم...نظرتو در موردش واسم بنویس

فاصله ها


آنچه مرا از تو

تورا از من دور می سازد

فاصله ی جغرافیایی نیست

دلهایمان فاصله ها را پشت سر می نهند

و لبخند زنان به آغوش هم درمی آیند

آری

آنچه مرا

تورا

دلهایمان را از هم دور می سازد

جسم مادی ماست

پر نیاز

پر هوس

پرتمنا

در ورای آن موجودیست به نام انسان

آری،انسان

اورا دریاب و به خود ببال که یک انسانی

آزاد ورها

بازم بیا سراغم...نرم و آهسته

مواظب خودت باش

شاد باشی....

موج دوشنبه 30 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:51 ق.ظ http://dolaat.blogsky.com

سلام

ممنون که اومدی؟؟؟!!!!

شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد